کد مطلب:40835
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:19
عمر چگونه به خلافت و جانشيني پيامبر منصوب شد؟
تاريخ ميگويد، ابوبكر در بيماريش در حالي كه گاهي از هوش ميرفت، در اين انديشه افتاد كه امت را در امر حكومت بعد از خود سرگردان نگذارد و خودش يك نفر را معين كند كه بعد از او اختلافي پيش نيايد؛ يعني كاري را كه به گفته اين سياست بازان، پيغمبر(ص) انجام نداد، ابوبكر براي رعايت مصلحت امت انجام داد و كاغذ و قلم و نويسنده خواست تا وصيت خود را بنويسد و در اينجا عمر و حزبش كه در بيماري پيغمبر(ص) وقتي قلم و كاغذ طلبيد تا براي امت چيزي را بنويسد كه پس از آن هرگز گمراه نگردند مانع شدند و زبان را به آن بيادبي و جسارت فراموش نشدني نسبت به رسول خدا(ص) كه خدا در حقش فرمود «و ما يَنْطَقُ عَنِ الْهَوي اِنْ هُوَ اِلاّ وَحْيُ يُوحي» نجم/3 و 4 باز كرده و هيچ ايرادي نگرفتند و جسبنا كتاب الله نگفتند و ابوبكر را كه گاهي بيهوش ميشد و گاهي به هوش ميآمد و طبعاً، چنين بيماري هذيان ميگويد، از وصيت مانع نشدند و نگفتند «اَنَّ الرَّجُلَ ليهْجُر»، باري، عثمان براي نوشتن وصيت ابوبكر آماده شد و شروع به نوشتن كرده (تاريخ ابن اثير) وقتي به نام شخصي كه منصوب ميشود رسيد، ابوبكر از هوش رفت، عثمان از پيش خود نام عمر را نوشت، پس از آن كه به هوش آمد (كه به گمان من هرگز به هوش نيامد و مرد) از عثمان پرسيد: چه نوشتي؟ عثمان گفت: عمر را نوشتم، ابوبكر هم تصويب كرد.
امامت و مهدويت ج 1- پيرامون معرفت امام(ع)
آيةالله لطف الله صافي گلپايگاني
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.